همچنان مهر توام مونس جان است که بود


همچنان ذکر توام ورد زبان است که بود

شوقم افزون شد و آرام کم و صبر نماند


در فراق تو، ولی عهد همان است که بود

کی بود کی که دگر بار بگویند اغیار


که فلان باز همان یار فلان است که بود؟

ما همانیم و همان مهر و محبت لیکن


یار با ما به عنایت نه چنان است که بود

بود بر جان رخم داغ توام روز ازل


وین زمان نیز بدان داغ و نشان است که بود

بود در ملک تنم، جان متصرف و اکنون


همچنان عشق تو را حکم روان است که بود

از من ای جان شده ای دور و درین دوری نیز


آن ملاقات میان تن و جان است که بود

طره ات یک سر مو سرکشی از سر نگذاشت


همچنان فتنه و آشوب جهان است که بود

تا نخوانند دگر گوشه نشین سلمان را


گو همان رند خرابات مغان است که بود